بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
واقعه حمله امریکا به ایران (طبس) به روایت تصویر

مقام معظم رهبری در محل واقعه

خلبانان و نیروهای کماندو آمریکای سوخته و رها شده

و ...

چهره یک آمریکایی پس از حمله به ایران !!!

موتور های کماندو های امریکایی باقی مانده از عملیات

بدون شرح ...

هلی کوپتر باقی مانده از عملیات

جیپ باقی مانده از واقعه طبس
حالا میخواد آرنولد باشه فرانکی باشه یا ترمیناتور ؛ با حکومت مهدوی در بیفتی ور میفتی ...
و اما شرح حادثه:
خدا و ناخدای انقلاب در صحرای طبس شكست حمله نظامی آمریكا به طبس
معجزه طبس اززبان چارلی بکویت فرمانده عملیات نافرجام طبس
پنج اردیبهشت،
روز شكست در طبس: عملیات نظامی <مافوق سری> آمریكا علیه ایران، در
صحرای طبس با كشته شدن 8 نظامی امریكایی و از دست رفتن یك هواپیمای سی 130
و چند هلیكوپتر با شكست روبهرو و ادامه آن لغو شد. جیمی كارتر،
رئیسجمهور وقت آمریكا همان روز مسوولیت این عملیات را بر عهده گرفت و گفت
كه به منظور خارج ساختن گروگانها (كاركنان سفارت) از تهران، برنامهریزی
شده بود. قرار بود این نظامیان پس از تجدید سوخت هلیكوپترها در صحرای طبس،
خود را به تهران و بازداشتگاههای گروگانها برسانند كه گرفتار خشم
خداوند شدند
خدا و ناخدای انقلاب در صحرای طبس(شكست حمله نظامی آمریكا به طبس)
پنجم اردیبهشت 1359 یكی از
روزهای حساس و سرنوشت ساز و به یادماندنی در تاریخ ایران اسلامی است. در
این روز بزرگ یك باردیگر خداوند قهار به یاری ناخدای انقلاب آمد, چرا كه
خود در قرآن شریفش فرموده: «ان تنصرواالله ینصركم ویثبت اقدامكم» و وعده
او تخلف ناپذیر است. در این باره به چند نكته مهم اشاره می شود:

1) راز ورمز انقلاب اسلامی
راستی یكی از نكات برجسته و
به عبارت دیگر راز ورمز پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی چه می تواند باشد به
نظر حقیر بدون شك این راز مهم دست عنایت و قدرتمند الهی است كه همواره
حامی این ملت بزرگ بوده و انشاالله در آینده نیز خواهد بود. كافی است
نگاهی گذرا به اقدامات خصمانه دشمنان انقلاب اسلامی كه در راس آنها,
آمریكای جنایتكار قرار دارد, بیندازیم و به عمق كینه آنها پی برده و از طرف
دیگر دست قدرت الهی را به وضوح مشاهده نمائیم. «نقشه تجزیه ایران, اعمال
فشارهای اقتصادی, حمایت از گروههای ضدانقلاب داخلی, طراحی كودتای نوژه,
تشویق و تحریك عراق به آغاز جنگ با ایران, حمله به سكوهای نفتی و كشتیهای
تجاری و نظامی ایران, تحریم تسلیحاتی, سرنگونی هواپیمای مسافربری (وكشته
شدن بیش از 290 نفر از مسافرین بیگناه), ایجاد جنگ روانی, ادعای حمایت
ایران از تروریسم, متهم كردن ایران به نقض حقوق بشر, ادعای تلاش ایران
برای دستیابی به سلاحهای هسته ای, تخصیص بودجه جهت براندازی نظام اسلامی و
دهها توطئه دیگر كه هر كدام از آنها می توانست هر حكومتی را ساقط كند, از
این جمله اند. اما علی رغم این همه توطئه, نظام اسلامی با اقتدار به سوی
ثبات و پیشرفت گام برداشته و چشم جهانیان را خیره كرده است. یكی دیگر از
دسیسه های دشمن, حمله مستقیم نظامی به ایران اسلامی در صحرای طبس بود. حال
باید دید منظور از این حمله چه بوده است
2) هدف از حمله نظامی آمریكا به طبس
در این مختصر, مجال پرداختن به ابعاد گسترده این حادثه مهم تاریخی نیست و لذا بصورت مجمل به تشریح موضوع می پردازیم.
از همان آغاز تسخیر لانه
جاسوسی آمریكا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره), دولت آمریكا دست
به اقدامات گسترده سیاسی و همچنین تمهیدات نظامی زد, ناوگان نظامی خود را
به خلیج فارس اعزام و وانمود كرد كه آماده است تا هرلحظه به ایران حمله
كند. آنها در حقیقت با یك تیر دو نشان را مورد هدف قرار دادند, آزادی
گروگانها و در كنار آن براندازی نظام نوپای اسلامی, كه هدف اخیر از اولی
مهمتر بود چرا كه می خواستند به آزادیخواهان و ملل مستضعف جهان گوشزد كنند
كه قدرت عملیات نظامی آمریكا در دنیا بی نظیر است و لذا هركس در هر جای
این كره خاكی بخواهد برخلاف میل ایالات متحده حركت كند محكوم به فناست.
كارتر
«رئیس جمهور وقت آمریكا» در این رابطه می گوید: «من می خواهم به محض آزاد
شدن افرادمان, ایرانیها را تنبیه كنم, واقعا به آنها ضربه زنم, آنها باید
بدانند كه نمی توانند ما را به بازی بگیرند.» (1)
و «مایلز كاپلند» از
دست اندركاران سابق دستگاه اطلاعاتی آمریكا و همكار روزولت در كودتای 28
مرداد 32 در ایران, می گوید: «هدف از تهاجم طبس, تنها آزادی گروگانها
نبود, بلكه كودتا برای سرنگونی رژیم ایران, هدف اصلی این عملیات بوده
است.» (2)

3) شرح مختصر واقعه طبس
آمریكائیها پس از مهیا نمودن
تمام امكانات, تجهیزات نظامی, طرح و نقشه های پیچیده, هماهنگی با هم
پیمانان جهانی و منطقه ای و عوامل داخلی, برپایی رزمایشهای متعدد و خلاصه
با درنظر گرفتن تمام ریزه كاریهای مربوط به این عملیات, بالاخره در شب 5
اردیبهشت 1359 با تعدادی بالگرد و هواپیمای نظامی و 90 نفر كماندوی ورزیده
و آموزش دیده و با تجهیزات كامل وارد خاك ایران شده و در صحرای طبس فرود
آمدند.
آنها قصد داشتند پس از استراحت و تجدیدقوا در طبس بوسیله بالگرد
در زمین فوتبال استادیوم ورزشی شهید شیرودی تهران فرود آمده و با كمك
گروههای ضدانقلاب كه از قبل آماده شده بودند در یك زمان به دو مركز
نگهداری جاسوسان آمریكایی حمله كنند و سپس گروگانها را آزاد كرده و در
ادامه با بمباران شدید مراكز حساس كشور به ماجراجویی خود تداوم بخشند
امالله
اما, در همان بدو امر با
شكستی خفت بار مواجه گردیدند, چرا كه آنها در محاسبات خود علی رغم درنظر
گرفتن همه نكات, یك نكته اساسی را فراموش كرده بودند و آن چیزی نبود جز
دست قدرت الهی, همان كه از طریق طوفان شن بصورت اعجازگونه به كمك ناخدای
انقلاب اسلامی و ملت ایران آمد و دانه های شن مانند سنگ ریزه های الهی در
جریان نابودی اصحاب فیل بر سر عقابهای آهنین آمریكایی فرود آمده و طومار
ننگینشان را درهم پیچید و آنان با برجای گذاشتن 9 نفر از جنازه های سوخته
شده سربازان و همچنین لاشه های منهدم شده هواپیما و بالگردهای خود, فرار
را بر قرار ترجیح دادند و این حادثه چیزی بیشتر از یك لكه ننگ در تاریخ
مملو از جنایات آمریكا باقی نگذاشت.
4) یادی از شهید این حادثه محمد منتظر قائم
پس از اطلاع از حادثه, شهید
منتظر قائم با تعدادی از برادران سپاه یزد ماموریت یافتند تا موضوع را
بررسی نمایند. ساعت 5 بعدازظهر آن روز به منطقه رسیدند, آنها به هنگام
ورود موفق شدند از درون برخی هواپیماها و بالگردهای متجاوزین كه در محل
بجا مانده بود, اسناد و گزارشهای محرمانه و فوق العاده مهمی را بدست آورند.
براین اساس به دستور بنی صدر خائن «رئیس جمهور وقت» چند جنگنده نیروهای
هوایی, هواپیماها و بالگردهای سالم بجامانده از تروریستهای آمریكایی را در
منطقه بمباران كردند كه در این حادثه شهید بزرگوار و شجاع, سردار محمد
منتظر قائم به شهادت رسید.
5) مسجد شكر
در پایان باردیگر باید خدای
انقلاب را شاكر باشیم ـ كه صدالبته شاكریم ـ و به همین مناسبت در محل سقوط
هواپیما و بالگردهای آمریكایی, مسجدی به همت مردم و مسئولین نظام و با
مدیریت پاسداران غیور این خطه, توسط دلاوران تیپ الغدیر در حال ساخت است
كه به شكرانه این موهبت الهی ـ شكست آمریكا ـ و با اشاره رهبر معظم انقلاب
آنرا مسجد شكر نام نهاده اند. باشد تا این بنا برای همیشه در دل كویر برای
نسلهای آینده باقی بماند و مردم, شكرگذار خدای انقلاب باشند. خداوند روح
پرفتوح ناخدای انقلاب و شهید این حادثه بزرگ را با شهدای كربلا محشور
فرماید.
1) برژینسكی «سقوط شاه, جان گروگانها و منافع ملی» ترجمه منوچهر یزدانیار «تهران. كاوش. 1362» ص 95 2) جلویتو كیه زا «هدف, تهران, تهاجم كارتر و وقایع پشت پرده» ترجمه هادی سهرابی «تهران. نشر نو1362» ص136
معجزه طبس اززبان چارلی بکویت فرمانده عملیات نافرجام طبس
در تمام
طول راه بازگشت (از طبس ) احساس پوچی و پژمردگی میكردم. آه. آه. یأس بر
وجودم سایه افكنده بود. گریهام گرفت. این موقعی بود كه نشستم و با تمام
وجود گفتم: یا عیسی مسیح، تو میدانی كه چه گندی به بار آمده است.
ما واقعا
باعث شرمساری كشور بزرگمان (آمریكا) شدیم. خودم را بسیار حقیر احساس
میكردم. نمیخواستم صحبت كنم، یا هیچ كار دیگری انجام دهیم؛ فقط احساس
میكردم كه دیگر آبرویی برایم باقی نمانده بود."
مطلب فوق
عین مطلبی است كه چارلی بكویت، فرمانده عملیات نافرجام طبس، در كتاب خود
به نام "نیروی دلتا" در مورد احساسش هنگام بازگشت از طبس به رشته تحریر در
آورده است.
هامیلتون
جوردن رئیس كاركنان كاخ سفید در كتاب خود به نام "بحران" در رابطه با آنچه
در لحظه دریافت خبر برخورد هلیكوپتر و هواپیما در طبس در كاخ سفید گذشت
مینویسد:
" كارتر گوشی را برداشت و گفت: "دیوید (جونز) چه خبر؟"
ما حرفهای
جونز را نمیشنیدیم. ولی حالت چهره كارتر و پریدگی رنگ او نشان میداد كه
خبرهای بدی میشنود. كارتر لحظهای چشمانش را بست و در حالیكه به زحمت آب
دهانش را قورت میداد پرسید: "آیا كسی هم مرده است؟" ...
همه ما به
دهان او زل زده بودیم. چند ثانیه بعد گفت: "میفهمم ... میفهمم" و گوشی
تلفن را گذاشت. هیچكس سئوال نكرد تا اینكه خود كارتر پس از چند ثانیه
سكوت گفت: "مصیبت تازهای پیش آمده. یكی از هلیكوپترها به یك هواپیمای سی
130 خورده و آتش گرفته و احتمالا چند نفری هم كشته شدهاند ..
در مورد
خواب آلودگی نیروها عملیاتی دلتا در طبس، یعنی زمانی كه باید همه در اوج
بیداری باشند، بكویت در مورد یك عضو عملیات كه در داخل هواپیمای سی 130
بود مینویسد:
"لحظاتی
قبل از برخورد هلیكوپتر به آن (هواپیما) چرت میزد. هنگام انفجار، وی چرتش
پاره شد و به صفی از افراد كه در حال خروج از یكی از دریچههای هواپیما
بودند پیوست. دود و آتش همه جا را فرا گرفته بود. موتورها هنوز كار
میكردند. موتور هلیكوپتر هنوز كار میكرد و همچنان بدنه هواپیما را
میشكافت و به داخل آن رخنه میكرد و هواپیما را به شدت تكان میداد. عضو
مزبور ناگهان فكر كرده بود كه هنگام چرت زدن وی، (هواپیمای) سی 130 به
پرواز در آمده است و اكنون وقت عملیات پرش با چتر است. وقتی نوبت او برای
ترك هواپیما رسید، به طور خودكار وضعیت پرش با چتر را به خود گرفت و اقدام
به سقوط آزاد كرد و مثل تپه روی زمین پهن شد. بعد از آن، همقطارش از او
پرسیده بود كه وقتی وی پرید، بدون چتر چكار میخواست بكند؟ او جواب داده
بود: "نمیدانم، من در آن لحظه فقط فكر میكردم كه باید بپرم."
گزارش
هواشناسی در روز عملیات، مساعد بودن هوا را گزارش میكرد و بكویت كه با
هواپیما وارد ایران شده بود، در طبس شاهد هوای صاف بود بطوری كه مینویسد:
" هوا خنك
و صاف بود و ستارهها به سادگی قابل رویت بودند. نور ماه برای دیدن
افرادی كه سی چهل یارد دورتر ایستاده بودند، كافی بود."
آنها
منتظر هلیكوپترها بودند كه باید یك ربع بعد از آنها وارد طبس میشدند. ولی
از آنها خبری نمیشود. آنها در حقیقت در مسیر حركت از عمان به ایران دچار
طوفان شن عظیمی شده بودند. قرار بود 8 هلیكوپتر به طبس بیایند. ولی در
نهایت فقط 6 هلیكوپتر به طبس رسیدند و دو تای آنها بر اثر شدت طوفان از
میانه راه به عمان باز گشته بودند.
بكویت در ارتباط با گفتگویش با اولین خلبان هلیكوپتری كه وارد طبس شده بود، مینویسد:
" چیزهایی
كه میگفت به قدری تاثر آور بود كه اگر میتوانستیم، هلیكوپترها را در
بیابان میگذاشتیم و با سی 130 ها به خانه بر میگشتیم."
بكویت در رابطه با خلبان دومین هلیكوپتر كه در طبس فرود آمده بود نوشته است:
"او از هلیكوپتر دور شد، زیاد و تند صحبت میكرد و چیزهای وحشتناكی میگفت."
بكویت از قول او نقل میكند كه:
" من
نمیدانم چه كسی در سطح من كارها را اداره میكند؛ اما اینقدر میتوانم
بگویم كه برای لغو این عملیات باید همه چیز به دقت مد نظر قرار گیرد.
نمیدانید بر من چه گذشته است. با بدترین طوفان شنی كه تا كنون دیده بودم
مواجه شدیم. بسیار دشوار بود. پیش خود فكر كردم مطمئن نیستم كه بتوانیم
عملیات را انجام دهیم. واقعا مطمئن نیستم كه بتوانیم آن را انجام دهیم."
در حالی
كه 8 هلیكوپتر برای عملیات پیش بینی شده بود، فقط 6 هلیكوپتر به طبس رسیده
بودند و این تعداد حداقل هلیكوپترهای مورد نیاز برای موفقیت در عملیات
نجات گروگانها بود. اما یكی از هلیكوپترها نیز اعلام میكند كه قادر به
ترك طبس نیست. ماموریت با 5 هلیكوپتر ممكن نبود و بر اساس برنامههای از
پیش تعیین شده در چنین صورتی چارهای جز توقف عملیات نداشتند. آنها باید
این هلیكوپتر را جا میگذاشتند و ایران را به سرعت ترك میكردند. دستور
لغو عملیات توسط كارتر صادر میشود. طوفان شن كار خود را كرده و عملیات با
شكست مواجه شده بود. ولی این افتضاح برای آمریكا كافی نبود و اراده
خداوند متعال در حفاظت از انقلابی كه حضرت امام(ره) رهبری آنرا بر عهده
داشت، رسوایی بیشتری را برای آمریكا مقرر كرده بود.
خداوند با
معجزه "طوفان شن" به یاری حكومت اسلامی آمده بود. شاید "مگسها" در مصر
نیز ماموریت خود را انجام داده و استراحت را از نیروهای دلتا ربوده بودند.
این دفعه نوبت "تند باد" بود كه ماموریت الهی خویش را انجام دهد.
نیروهای دلتا عملیات فرار را آغاز میكنند. بكویت با تاكید بر اینكه "وقتی برای گریه نداشتم" در ارتباط با حادثه بعدی مینویسد:
" در میان
تند باد، یكی از هلیكوپترها را دیدم كه از زمین بلند شد و به سمت چپ كج
شد و به آرامی به عقب خزید. سپس صدای مهیبی بلند شد. صدای انفجار بمب
نبود. صدای شكستن نبود، صدای چیزی بود كه با یك ضربه متلاشی شود. یك
انفجار بنزین. گلوله آتشین آبی رنگی مثل بالون به هوا رفت. ظاهرا هلیكوپتر
سرگرد شافر به ئی سی 130 كه در شمالیترین قسمت ایستاده بود و عنصر آبی را
تازه سوار كرده بود، برخورد كرد. ... شعلههای آتش تا ارتفاع سیصد،
چهارصد پایی میرسید. هوا مثل روز روشن بود. ... در میان آتش، هلیكوپتر را
میدیدم كه به سمت چپ هواپیما برخورد كرده است. موشكهای ردی منفجر
میشدند. گردونههای آتش مانند چهارم ژوئیه در آسمان میچرخیدند. مثل این
بود كه افراد درون گوی آتش حركت میكردند.


حادثه طبس، نصرت الهى، بارقه اى ملكوتى بیابان طبس
تفسیر
آیة « و مَکَرُوا و مَکر الله و الله خیرُ الماکرین » را باید از کویر
تفتیدة طبس پرسید؛ بیابان خشک طبس، تبلور مرصاد الهی شد برای گرگ های در
کمین نشسته ای که راوی سیاه مرگ بودند.
از بحث
هاى مهم قرآنى كه به جنبه هاى ویژه اى از نصرت الهى اشاره دارد،
امدادهاى غیبى است. اصولاً از نظر جهان بینى اسلامى، هستى و واقعیتهاى
زندگى به مسایل مادى و طبیعى محدود نمىگردد، بلكه هستى به دو عالم غیب و
شهود یا نهان و آشكار تقسیم مىشود. برخلاف آن كه عالم طبیعت به وسیله زمان
و مكان حدودى پیدا مىكند و به قوه و استعداد، حركت و تكامل بستگى دارد،
عالم غیب منحصر به این ابعاد و محدودیتها نمىباشد و از واقعیتى مطلق
منشأ مىگیرد.
البته
باید این حقیقت را هم دانست كه تمامى موجودات به حمایت و امداد غیبى نیاز
دارند و تدبیر امور جهان هستى در عالم غیب صورت مىگیرد. در زندگى بشرى به
یك سلسله مددهاى غیبى اى برمىخوریم كه مؤیّد لطف و عنایت الهى به یك
اجتماع یا فرد خاصى است. بدیهى است كه این حمایت هاى غیبى گزاف و بدون
قید و شرط و خارج از سنت الهى نمىباشد، بلكه بر اساس شایستگىها، لیاقتها
و فراهم بودن شراط ویژه، آدمى مشمول الطاف مخفى پروردگار خویش قرار گرفته
و خداوند او را در گرفتارىها، ظلمتها و شداید مدد مىنماید:
«والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» سوره عنكبوت، آیه 69
امداد خاص
خداى متعال نسبت به آنان كه با صدق و اخلاص قدم در طریق حق نهادند و
سعادت اخروى و رضایت پروردگار عالم را وجهه همت خویش قرار مىدهند به
توفیق الهى تعبیر مىشود. بدین معنا كه همراه با سعى و تلاشى كه انسان از
خود بروز مىدهد خداوند نیز اسباب و شرایط را چنان فراهم مىسازد كه او
آسانتر به مقصد برسد. این سنت، اختصاص به افرادى دارد كه طالب حق اند.
منتها باید توجه داشت كه گاهى اسباب و علل ظاهرى در كنار هم گرد مىآیند و
نیل به مقصود را تسهیل مىكنند و گاهى لطف الهى به شكل یك امداد غیبى و
باطنى شامل حال اهل ایمان مىگردد و كارهاى دشوار با اتكاء به آن نصرت
باطنى پوشیده از انظار بسى سهل و آسان مىگردد. این قبیل امدادهاى غیبى كه
اراده اهل ایمان را تقویت كرده و آنان را به تحقق آرمانهاى خود موفق
مىدارد، هم به شكل فردى و هم به شكل اجتماعى مىتواند تجلّى كند. چه
بسیار امت هایى كه با تجهیزات و نیروهاى اندك به عرصه مبارزه با باطل قدم
نهادند و با نیروهاى غیبى، جبهه آنها تقویت شده و بر خصم خود فائق آمده
اند:
«كَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ» سوره بقره، آیه 249
اگر جامعه اى درست حركت كند و در مسیر حق گام نهد، خدا یاریش مىكند:
«یَا
أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ
جَاءتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا وَجُنُودًا لَّمْ
تَرَوْهَا وَ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرًا» سوره احزاب، آیه
9 معناى توكل نیز این است كه آدمى سبب و علت را در امور ظاهرى نبیند و
انسان متوكّل كسى است كه در ضمن آن كه به اسباب و علل ظاهرى توجه داشته و
به آنها دست مىیابد، ولى به آنها اعتماد كامل ندارد و مىداند كه عواملى
ناپیدا با اراده الهى كارسازترند. براین اساس اگر امور ظاهرى به انسان
متوكّل و مؤمن خیانت كرد یا دشمن او را غافلگیر نمود، با وجود توطئه هاى
حساب شده متجاوزان باز آن عوامل مخفى الهى به یارى این انسان متكى به خدا
مىشتابند و ضمن یارى كردن او، حیلههاى دشمنان را خنثى و بىاثر
مىسازند. از این رو در آخرین آیه از سوره بقره از زبان مؤمنان آمده: «انت
مولانا فانصرنا على القوم الكافرین»
از این آیه برمىآید كه نتیجه و مقتضاى ولایت خداوند بر مؤمنان، نصرت و امداد آنان است.
اگر به
حوادث و جریانهاى انقلاب اسلامى نیك نظر افكنیم و با ژرف اندیشى مسایل آن
را بازخوانى نماییم به وضوح مشاهده مىكنیم كه الطاف الهى توطئه هایى را
نابود كرده كه هر كدام از آنها به تنهایى قادر بوده اند یك نظام اجتماعى و
سیاسى را از بین ببرند؛ مثلاً موضوع نزاع داخلى و شورش ناحیه اى كه در
اوایل پیروزى انقلاب اسلامى از گوشه و كنار سرزمین اسلامى ایران شعله ور
مىگردید، گاه از كردستان و در مواقعى از تركمن صحرا، خوزستان، بلوچستان و
آذربایجان سر بر مىآورد كه اگر پشتیبانى خداوند از امت به پا خاسته ایران
به رهبرى امام خمینى نبود، تضعیف و تحلیل نهضت اسلامى را به دنبال
مىآورد. جریانهاى گوناگون فكرى، حزبى و قومى به بهانههاى ملى گرایى،
حمایت از مردم، جانبدارى از محرومان و ادعاى دموكراسى و آزادى كه از سوى
ابرقدرتهاى شرقى و غربى تغذیه فكرى و ارائه مىشدند، در پى آن بودند و
هستند كه مسیر اصیل اسلام ناب محمدى را كه ستون هاى اصلى انقلاب اسلامى
بر آن استوار گردیده مخدوش یا منحرف كرده و به سوى ابرقدرتها بكشانند و
شعار قرآنى انقلاب را كه نه شرقى و نه غربى بوده از تاب و توان بیندازند
كه با حمایت الهى نقشه هاى مزبور نقش بر آب گردید.
مصداقى بر سوره فیل
بسم الله
الرحمن الرحیم * أَلَمْ تَرَ كَیْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ *
أَلَمْ یَجْعَلْ كَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ * وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ
طَیْرًا أَبَابِیلَ * تَرْمِیهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّیلٍ *
فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ. سوره فیل شبانگاهان كه شب تیره بر پهنه
زمین گسترده شد، ابرهه سوار بر فیل و همراه فیل سوارانش با تمامى توش و
توان و ساز و برگ، عزم ویرانگرى خانه خداى كرده و به سوى كعبه روانه شد.
سپاهیانش متكبرانه سایه شوم خود را بر هر راه و مسیرى در صحرا و بیابان
افكندند. در آن لحظات حساس نه كسى را یاراى ایستادن و نه فردى بیدار بود،
جز مردى كهن سال، دل سوخته و بیدار از سلاله پاك ابراهیم خلیل كه در دل شب
به نیایش ایستاده و این گونه با معبود خویش زمزمه مىكند
:
اى خداى
كعبه اگر این سرزمین را به لطف خود كرامت و قداست بخشیده اى تا در آن بر
سر هر مناره و مأذنه بانگ پرستش تو بلند باشد، پس حافظ و نگهبان آن باش كه
صاحب این خانه تو هستى.
چنین شد
كه خداوند بر آن سپاه فرو رفته در غفلت و غرور، ابابیل را با سنگ هایى از
جنس گل فرستاد كه به سویشان پرتاب كرده و آنان را همچون برگهاى خورده شده
از درون و برون متلاشى نمود. كید و حیله آنان را به تباهى و نابودى
كشانید و آنها كه تصور مىنمودند تمامى اهل زمین مقابل قدرت و ساز و
برگشان تسلیم اند دیگر باره دیدند آنچه بر سرزمین ایران حاكم است ایمان
مىباشد و آنچه خود به آن اتكا دارند جز آهن خُرد شده و پوسیده چیزى نیست و
خدا خواست این بارقه الهى باقى بماند تا آن روح قدسى، خمینى كبیر - كه
حركت انبیا و اولیا را استمرار مىبخشید - در پرتو این نور الهى به قیام
«الله اكبر» ایستاده و جهانیان رابه اعجاب و شگفتى وا دارد. شرق و غرب را
در بهت و تحیّر فرو برده و به همگان ثابت كند: «امریكا هیچ غلطى نمىتواند
بكند».
آنچه در
طبس گذشت با تمامى زوایاى حركت و انجام، بدون شك مصداقى دیگر بر سوره فیل
بود و چهارم اردیبهشت 1359 یوم الفیل دیگر و كارتر، مظهر استكبار جهانى و
ابرهه اى دیگر. بدین گونه عنایت، لطف و رحمت الهى بر مؤمنین گسترانیده
شد.
آنچه در
این ماجرا گذشت نه یك واقعهاى ساده و زودگذر و فراموش شونده بود - آن
چنان كه عوامل نفاق داخلى كوشیدند تا خاموشش گذارند - بلكه تمثیلى و تذكرى
است ماندگار براى كسانى كه با چشمان و دلهاى خویش جز آنچه هست هم مشاهده
كرده و مىشنوند و اعتقاد دارند كه تذكر دیگرى بود بر اثبات قدرت لایزال
خداوندى و سستى عزم دشمنان خدا
.
آن شب
هنگامى كه مردم ایران در خواب به سر مىبردند، چندین هواپیما و هلى كوپتر
امریكایى با آرم ارتش ایران، حمل نفرات و تجهیزات جنگى قصد داشتند در
اطراف تهران بر زمین نشسته و چندین نقطه حساس و حیاتى را نابود كنند.
راستى اگر
خداوند تبارك و تعالى به انقلاب اسلامى، رهبر و مردم ایران عنایت ویژه
اى نداشت، این تهاجم وسیع كه از ماهها قبل تدارك دیده شده و به میزان
قابل توجهى براى آن نیرو و وقت صرف شده بود به این سادگى و با توفانى از
شن خنثى نمىگردید. به راستى اگر آن دانه هاى كوچك شن جلو دید خلبان
هواپیما را نمىگرفت و آن برخورد و آتش سوزى به وجود نمىآمد، چه كسى
توانایى آن را داشت كه از اجراى این نقشه شوم و گسترده جلوگیرى كند؟
چنین بود
كه شنهاى كوچك بیابان بر نشانه هاى بزرگ قدرت مادى مستكبران فائق آمد و
مسلمانان مشاهده كردند كه خداوند با هواپیماهاى غول پیكر جنایت كاران چه
كرد و چگونه كیدشان را تباه نمود و مزدورانشان را روسیاه ساخت.
اگر
استكبار جهانى در مقابل نظام اسلامى ایران ایستاده و با هزاران نیرنگ با
انقلاب اسلامى مبارزه مىكند بىجهت نیست، زیرا هرگز بدینسان تحقیر نگردید
و به این اندازه طبل رسوائیش نواخته نشده بود.
امریكا
چنین در سر مىپرورانید كه كسى را یاراى كوچكترین توهین و تحقیر و
رویارویى با او نمىباشد، ولى با پیروزى انقلاب اسلامى به رهبرى امام
خمینى این بت موهوم، شكسته شد، به ویژه پس از منهدم گردیدن امریكا در
جریان حمله چتربازانش به ایران آن چنان ضربه اى خورد كه به قول جیمى
كارتر: هنوز هر شب كابوس شكست طبس را مشاهده مىكنم.
متأسفانه
مسلمانان جهان و سایر ملتها با وجود رسوایىهاى گوناگون استكبار جهانى
موفق نشده اند كه قدرتهاى پوشالى را به زوال بكشانند و در مقابل آنان
جبهه اى واحد و كارساز تشكیل دهند، زیرا كمتر به قوه ایمان و نیروى الهى
اتكا دارند. در اعمال و رفتار نیز آن گونه نبوده اند كه زمینه هاى
امداد الهى و نصرت حق را فراهم كنند تا به مدد غیبى بر جنود باطل غلبه
یابند، ولى امت مسلمان ایران در چندین عرصه ثابت نمود كه در مقابل هر قدرت
شیطانى پیروز خواهد شد. بنابراین هرگونه بیم و هراس از جانیان جهانى از
سستى ایمان و تزلزل باورها حكایت دارد. شرح توطئه نافرجام
در شامگاه
چهارم اردیبهشت 1359 ه.ش هفت فروند هواپیماى غول پیكر نظامى 130 - C و
هشت فروند بال گرد نظامى مجهز امریكایى مرزهاى هواى جنوبى ایران را بدون
كوچكترین مقاومتى پشت سر گذاشته و وارد حریم هوایى جمهورى اسلامى ایران
مىگردند. یكى از پاسگاههاى مرزى عبور آنها را گزارش مىدهد، امّا به
دلایلى نامعلوم به آن گزارش ترتیب اثر داده نمىشود
.
هواپیماها
و بال گردها پس از طى مسافتى بیش از هزار كیلومتر در حریم هوایى ایران
بدون برخورد با هیچ گونه مانعى جهت سوختگیرى و احتمالاً براى هماهنگى
شروع عملیات در یك فرودگاه متروكه - كه در جنگ جهانى دوم در نزدیك رباط
خان طبس توسط قواى متفقین ساخته شده بود - فرود مىآیند. توطئه گران مجهز
به تمامى تجهیزات نظامى و حتى تانك، موتور سیكلتهاى پرقدرت سریع و سنگین
(تریل) اتومبیل جیپ و سلاحهاى مختلف بودند. زمان فرود اندكى قبل از نیمه
شب چهارم اردیبهشت بود.
یك اتوبوس
مسافربرى از كوره راه نزدیك عبور مىكند. با پنتاگون تماس گرفته شد كه چه
تصمیمى در مورد چهل سرنشین اتوبوس بگیرند، دستور داده شد كه تمامى
مسافران را بازداشت نموده و درون یك هواپیماى 130 - C قرار داده و به طور
موقت آنان را از ایران خارج سازند. یكى از ایرانیان گفت: آنها به ما گفتند
كه دوباره بر اتوبوس سوار مىشویم، یك امریكایى اتوبوس ما را به نزدیك
هواپیمایى راند. او به ما گفت: پیاده شویم و سوار هواپیما گردیم.
حساسترین لحظات مأموریت فرا مىرسید. یكى از مسافران ایرانى گفت: ما در
حال سوار شدن به داخل هواپیما بودیم كه ناگهان مشاهده كردیم یكى از
هواپیماها آتش گرفت. حقیقت مطلب این بود كه یكى از بال گردها در زمین از
هواپیماى 130 C-بنزینگیرى كرده بود، از زمین بلند شد تا بال گرد دیگرى
جهت سوختگیرى آماده شود، اما در این لحظه خلبان، بالگرد RH-S3D را به
سرعت به سوى جلو راند. در این لحظه پروانه آن با بدنه هواپیما برخورد نمود
و در همان موقع هر دو آتش گرفتند و هشت امریكایى هلاك گردیدند.
هم چنین
قبل از آتش سوزى یك كامیون به طرف جاده مىآمد كه راننده اش پس از
تیراندازى به سوى تانكر متوارى شد. ترافیك غیر منتظره در جادهاى كویرى و
احتمال فاش شدن مأموریت، مرگ كماندوها و احتیاج فورى به رسانیدن زخمىها
به بیمارستان یك تصمیم بسیار دشوارى را پیش مىكشید كه امریكایىها باید هر
چه زودتر صحرا را ترك كنند. زمانى باقى نمانده بود تا بدنه هواپپیما خنك
شود و آنها اجساد را بیرون بكشند. در عوض نجات دهندگان باید در مرحله اول
خود را از این وضع مىرهانیدند. پس به سوى هواپیماى 130-C رفتند و سوار آن
شدند و پا به فرار گذاشتند. یكى از كسانى كه در این مأموریت نقش داشت، با
حضور جیمى كارتر در مصاحبه مطبوعاتى پس از عملیات نافرجام نجات، جزئیات
چندى از این مأموریت را فاش نمود، اما وزیر دفاع امریكا - هارولد براون -
سرّىتر برخورد مىنمود و كمتر اطلاعات مىداد.
حضور
كارتر در یك مصاحبه مطبوعاتى، آن هم درست چند ساعت پس از فرار امریكایىها
از خاك ایران با چشمانى سرخ و ورم كرده حاكى از بىخوابى، خشم، ترس و
ناامیدى نشان دهنده این موضوع بود كه مىخواست به عوامل خود در درون ایران
بفهماند كه عملیات عقیم مانده و آنان را از ادامه برنامه بازدارد.
نكته دیگر
این كه پس از آن از سوى كارتر و هارولد براون اعلام گردید كه اسناد طبقه
بندى شده و سرّى در صحنه عملیات باقى مانده، بال گردها مورد حمله واقع شده
و همراه با اسناد باقى مانده نابود گردیدند. بالگردها مأموریت داشتند تا
كماندوها را به یك اردوگاه دومى بعد از سوختگیرى در محلى كه مخفىگاه
كوهستانى نام داشت و خارج از تهران بود منتقل سازند تا از ردگیرى رادارها و
نیروهاى دفاعى ایران در امان باشند. برخى از افراد نجات توسط كامیونهایى
به محوطه سفارت امریكا در ایران (لانه جاسوسى) آورده مىشدند؛ هرچند كه
این وسایل نقلیه از كجا مىآمدند؟ مسئله اى سرّى بود. درست در زمانى كه
بال گردها بر فراز لانه جاسوسى پدیدار مىشدند، مأموران نجات قصد ناتوان
نمودن مأموران محافظ را داشتند، سپس گروگانها و تیم مهاجم را به وعده
گاهى كه مشخص شده بود با هواپیما منتقل مىنمودند.
روز جمعه
پنجم اردیبهشت 1359 حدود ساعت 12 نیم روز از تهران به سپاه پاسداران
انقلاب اسلامى یزد خبرى مبنى بر وجود چند هواپیما و بال گرد امریكایى در
فرودگاه متروكه حوالى طبس كه مسافرین اتوبوسى را به گروگان گرفتهاند،
گزارش شد. در ساعت 3 بعد از ظهر همان روز از مركز سپاه یزد پنج نفر به
سرپرستى محمد منتظر قائم (فرمانده سپاه این ناحیه) عازم محل حادثه شدند، در
حوالى محل حادثه آنان با تعدادى از پاسداران كمیته برخورد نمودند، عدهاى
از افراد ژاندارمرى نیز در منطقه حضور داشتند، اما هیچ یك به محل هواپیما
و بال گرد نزدیك نشده بودند، زیرا در همان هنگام چند فانتوم در ارتفاع
زیاد در حال پرواز بر فراز منطقه بودند.
افراد
ژاندارمرى منطقه به پاسداران اعزامى مىگویند: منطقه ناامن است و باید با
مركز تماس بگیرند. اگر فانتومها ایرانى هستند مشخص شود و مطلع گردند كه
منطقه را بمباران نكنند، زیرا نیروهاى ایرانى در آن جا هستند.
اگرچه
افراد ژاندارمرى محل را ترك نمودند، ولى پاسداران به بال گردها نزدیك
شدند. در یك سوى جاده دو فروند و در سوى دیگر چهار فروند بال گرد قرار
داشت كه یكى از آنها در حال سوختن بود. از میان افراد اعزامى شهید محمد
منتظر قائم و یك نفر دیگر به محل نزدیكتر شدند و مراقب مین گذارى احتمالى
بودند تا به خودرو جیپ باقى مانده كه حامل مقدارى اسلحه و مهمات بود
رسیدند، آن را روشن نمودند و به كنار جاده آوردند، سپس به چند موتوسیكلت
تریل كه روى كیلومتر شمار آن كاملاً استتار شده بود رسیدند، در این بین
متوجه توفان شنى كه به آنها نزدیك مىشد گردیدند، از اولین بال گرد كه
گذشتند به وسایلى چون لباس و ماسك برخورد كرده و آنها را به كنار جاده
انتقال دادند. سپس شهید محمد منتظر قائم و یكى از پاسداران با احتیاط داخل
یكى از بال گردها شدند كه داخل آن یك تیربار كالیبر 50 سوار شده و روى سه
پایه نوار فشنگ به آن وصل شده و كاملاً آماده شلیك بود.
در گوشه
دیگر حدود 10 كیسه حاوى قطعات كالیبر 50 سوار شده، چند جعبه فشنگ كالیبر
50 تعدادى كیف مخصوص بىسیم صحرایى كه پر از مواد منفجره آماده انفجار بود
و یك كلاسور محتوى چند ورقه درجه بندى شده یافتند. هر كدام از آنها با
مقدارى وسایل و اسلحه نیروى دریایى امریكا از بال گرد خارج شدند.
در این
هنگام توفان شن تمام شد و هوا كاملا صاف گردید. ناگهان سه یا چهار فانتوم
از روى بال گردها عبور كردند، چرخى زده و به سوى آنها بازگشتند و با
كالیبر 50 به سمت بال گردى كه دستگاه رادارى در آن روشن بود شلیك كردند.
در یك لحظه آن بال گرد منهدم شد و از بین رفت. فانتومها كه دور شدند دو
پاسدار به سرعت حدود صد متر از آنها فاصله گرفتند و روى زمین دراز كشیدند،
اما فانتومها همچنان در حال پرواز بودند و به سوى دو پاسدار و دیگر
نیروهاى اعزامى از سپاه یزد كه داخل جیب كنار جاده بودند، تیراندازى
مىنمودند. سرانجام در اثر انفجار یك راكت، برادر پاسدار محمد منتظر قائم
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامى یزد به شهادت رسید و دو تن دیگر زخمى
گردیدند كه به طبس انتقال یافتند. پیكر مطهر شهید منتظر قائم شب هنگام بر
شنهاى كویر آمیخته با خون خویش باقى مىماند و صبح گاهان براى بردن
اولین شهید حمله نظامى مستقیم امریكا به ایران، به سوى كویر مىآیند و این
در حالى بود كه یك دستش قطع شده و پاره هاى آهن راكت در قلبش فرو نشسته و
به دیدار حق شتافته بود
اهداف و مقاصد این تهاجم ناكام
از سوى
تمامى خبرگزارىهاى جهان مخابره گردید كه نیروهاى كماندویى امریكایى با
تجهیزات كامل نظامى براى نجات گروگانهاى لانه جاسوسى به سوى تهران رهسپار
شدند، ولى به دلیل اشكال در برنامه در كویر ایران متوقف شده و افراد باقى
مانده فرار كردهاند.
اما در پس
این حركت چه قضایایى نهفته بود و آنها مىخواستند چه نقشهاى را عملى
سازند؟ ساده اندیشى است اگر تصور كنیم كه آنان صرفاً براى نجات 52 گروگان
آن همه بال گرد و هواپیما و سلاح و مهمات را به ایران انتقال داده بودند.
آنان مىخواستند مراكز مهمى چون منزل امام خمینى، مراكز سپاه پاسداران
انقلاب اسلامى، مدرسه فیضیه، مقر ریاست جمهورى، نخست وزیرى، ستاد كمیته
مركزى، انبارهاى مهمات ارتش را بمباران كنند. هم چنین شخصیتهاى مهم مملكتى
را از بین برده ویك حكومت سوسیال دموكرات به سبك امریكایى و به ریاست
شاهپور بختیار به روى كار آورند.
آنچه امام
خمینى (قدس سره) پس از شكست حمله نظامى امریكا بیان فرمود، هم جواب این
هدف واقعى امریكا و هم پاسخى براى مطالب ادعایى مبنى بر نجات گروگانهاست:
«كارتر
گمان مىكند با دست زدن به این مانورهاى احمقانه، مىتواند ملت ایران را
كه براى آزادى و استقلال خویش و براى اسلام عزیز از هیچ فداكارى روگردان
نیستند، از راه خودش كه راه خدا و انسانیت است منصرف كند، كارتر باز احساس
كرده با چه ملتى روبه روست و با چه مكتبى بازى مىكند. ملت ما ملت خون و
مكتب ما [مكتب] جهاد است. كارتر باید بداند كه اگر این گروه به مركز
جاسوسى امریكا در تهران حمله كرده بودند اكنون هیچ یك از آنها و از پنجاه
نفر جاسوس محبوس در لانه جاسوسى چیزى نبود و همه رهسپار جهنم شده بودند.
كارتر باید بداند كه حمله به ایران، حمله به تمام بلاد مسلمین است و
مسلمین جهان در این امر بىتفاوت نیستند.»
از آن جا
كه هدف امریكا نابودى انقلاب را به همراه داشت، نیروهاى انقلاب و به ویژه
امّت مؤمن و مسلمان كه به پیروى از رهبر خویش معابر و خیابانها را از
شعار و فریاد مرگ بر امریكا پر كرده بودند، بغض خود را علیه امریكا
افزودند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى كه مدام مورد غضب و بغض امریكا بوده و
در همین توطئه یكى از بهترین نیروهاى خود را از دست داده بود علیه امریكا
و عمّال داخلى موضع سخت گرفت و هنوز چندى نگذشته بود كه با شركت فعّال در
كشف كودتاى استكبارى و دستگیرى عوامل داخلى ثابت كرد كه چگونه در مقابل
ابرقدرتها ثابت و استوار ایستاده است. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام كه
در آن زمان به درستى نمادى از مبارزات ضد استكبارى امت ایران شناخته
مىشدند و قبل از آن بارها مورد تخطئه مخالفین اشغال لانه جاسوسى قرار
گرفته بودند بار دیگر در سطح جامعه اسلامى و انقلابى مطرح شدند و همین امر
به شدت گرفتن جوّ ضدامپریالیستى موجود در ایران فزونى داد. دانشجویان
مسلمان پیرو خط امام، گروگانها را به محلهاى متعدد در سراسر ایران
انتقال داده و شور ضد امریكایى را به تمامى نقاط كشور سرایت دادند. به این
ترتیب سیاستهاى امریكا در ایران به سختى شكست خورد.
از سوى
دیگر این مانور امریكا موجب منسجمتر شدن صفوف امت انقلابى و مسلمان ایران
علیه خود او گردید و یك بار دیگر خشم فزاینده ملت ایران علیه استكبار
افزایش یافت. از جهت دیگر امریكا براى تبلیغات رنگارنگ خود هیچ محملى
نیافت و این از بزرگترین خسارت هایى بود كه این حمله نظامى نصیب امریكا
كرد. از جانب دیگر امریكا با دست زدن به این توطئه نافرجام، خود را بیش از
گذشته در ایران اسلامى به عنوان استعمارگرى خونخوار و كینه توز مطرح كرد.
هم چنین گروهكهاى مخالف جمهورى اسلامى كه تا آن زمان خود را ضد
امپریالیست مىخواندند و هم مقابله و مبارزه جمهورى اسلامى با امریكا را
یك حركت ظاهرى مىخواندند، بر اثر یورش نافرجام مذكور، تمامى رشته هاى
خود را پنبه یافتند و تمامى تحلیلها و تفسیرهاى خود را مبنى بر این كه ضد
امریكایى بودن ایران یك نمایش است بر باد رفته دیدند. از این رو به یك
ورشكستگى سیاسى تمام و بىآبرویى مفرط دچار شدند. ستون پنجم نیز افشا گردید
و اقدامات هم زمان گروهكها و نیز موضعگیرىهاى آنان پس از شكست طبس
ماهیت امریكایى آنان را آشكارتر ساخت.
شكست
عملیات در صحراى طبس براى دولتمردان امریكایى به طور اخص و مردم جهان به
طور اعم بسیار شگفت آور و غیر منتظره و برخلاف مسایل علمى و تكنیكى جلوه
گر شد، زیرا دولت تجاوزگر امریكا:
1 - در
خصوص چنین مأموریتى متجاوز از پنج ماه تمام در صحراى آریزونا - جایى كه
تقریباً داراى شرایط كویر ایران است - تعلیمات پیچیده و فشردهاى را به
كماندوهاى مخصوص خویش داده بود.
2 - از
پیچیدهترین تعلیمات و تكنیكهاى نظامى، اعم از تسلیحات دفاعى تا صنایع
مدرن استفاده گردیده بود، زیرا بال گردهاى RH-S3D سیكورسكى از بهترین نوع
بال گردهاى مخصوص عملیات نجات در نظر گرفته شده بودند و قبلاً كارآیى
بسیار خوب و درخشانى از خود نشان داده بودند.
3 - براساس گفتههاى مقامات رسمى پنتاگون، بودجه هنگفتى جهت این عملیات در نظر گرفته بودند.
4 - تمامى
گروهها و احتمالاً كسانى كه در عملیات نجات موفقیت آمیز شركت داشتند
نقش مؤثرى در هماهنگى و سازماندهى این طرح عهده دار بودند.
5 - به
كمك سازمان هواشناسى امریكا وضع جوّى ایران به خصوص منطقه فرود در صحراى
طبس كاملاً مورد پیش بینى علمى واقع شده بود. به علت این كه آن شب، مهتابى
بود و احتمال وقوع طوفان معمولاً در این مواقع بعید به نظر مىرسید، ورود
هر نوع جبهه هواى غیر مطلوب شگفت آور است. این جاست كه فرمایش قرآن كریم
دقیقاً تحقق عینى پیدا مىكند، آن جا كه خداوند مىفرماید:
«لاَ
یَزَالُ الَّذِینَ كَفَرُواْ تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ» سوره
رعد، آیه 37؛ آنان كه كفر ورزیدند به آنچه با دستهاى خود ساخته اند
سركوبى سختى پیوسته بر آنها خواهد رسید.
پس از این
اعجاز خداوندى آن چه برجاى ماند چیزى جز پیكره سوخته و سرافكندگى و اقرار
شرم آلود به شكستى بزرگ از طرف دشمن و ایجاد اتحاد و حاكمیت توحید در بین
امت اسلام و اعلام خدا صاحبى این ملت نبود. دشمن كوشید تا با ایجاد جوّ
روانى حقیقت از دست رفته را باز یابد، ولى مؤثر واقع نشد و به لطف خداوند،
مردم، پایدارتر و هوشیارتر شدند. بررسىهایى در خصوص زمینه هاى تجاوز
اول - در
روز 19 فروردین جیمى كارتر رئیس جمهور اسبق امریكا بر صفحه تلویزیون ظاهر
گردید و اعلام نمود كه امریكا با ایران قطع رابطه كرده است. هم چنین اعلام
نمود كه به دیپلماتهاى ایرانى مقیم امریكا یك مهلت 24 ساعته داده شده
است تا خاك امریكا را ترك كنند.
در این خصوص امام خمینى فرمود: اگر تنها یك كارى را كارتر به نفع محرومان كرده باشد، همین قطع رابطه است.
لذا قطع
شدن رابطه ایران با شیطان بزرگ مورد بحث محافل مختلف قرار گرفت و هر یك به
مقتضاى منافع خود تحلیل هاى گوناگونى ارائه كردند، اما واكنش رسمى نظام
اسلامى ایران در چند جمله مختصر رهبر انقلاب خلاصه گردید كه فرمود: ملت
شریف ایران! خبر قطع رابطه بین امریكا و ایران را دریافت كردم. رابطه بین
یك ملت به پا خاسته براى رهایى خود از چنگال چپاول گران بین المللى با یك
چپاول گر عالمخوار همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاول گر است. ما این
قطع رابطه را به فال نیك مىگیریم، چون كه این قطع رابطه دلیلى بر قطع
امید دولت امریكا از ایران است. ملت رزمنده ایران اگر این طلیعه پیروزى
نهایى را كه ابرقدرت سفاكى را وادار به قطع رابطه یعنى خاتمه دادن به
چپاول گرى كرده، اگر جشن بگیرد حق دارد. صحیفه نور، ج 7، ص 170.
در واقع
قطع رابطه و قطع امید در پى موضعگیرىهاى مداوم رهبر انقلاب اسلامى صورت
گرفت، و امریكا ناگزیر به انجام آن شد، در پیام امام خمینى (ره) به مناسبت
سالگرد انقلاب اسلامى در سال 1359 ه.ش آمده است:
شیطان
بزرگ براى رسیدن به چند سال سند جنایت به هر وسیله ممكن دستاویز به هر
نقشه شیطانى متشبث مىشود. او گاهى با اشغال نظامى و پیاده كردن چتربازان
در لانه جاسوسى و گاهى با محاصره اقتصادى و منزوى كردن، كشور ما را تهدید
مىكرد و از آن نتیجه نگرفت و اكنون به یك نقشه سیاسى دست زده است.
امام با
این اندیشه كه رابطه با امریكا را مىخواهیم چه كنیم، قطع ارتباط با
استكبار را به فال نیك گرفت و امریكاى مستأصل پس از 16 روز صدق گفته امام
را با عمل خود ثابت كرد و با تجهیزات نظامى به عنوان نجات گروگانها به
ایران هجوم آورد كه در كویر ایران دچار خشم و توفان گردید.
2 - با
اشغال لانه جاسوسى از سوى دانشجویان مسلمان پیرو خط امام - كه در حقیقت
انقلاب دومى به وقوع پیوست - توطئه هاى مزورانه امریكا در نفوذ، رسوخ و
مسخ انقلاب اسلامى به شكست منجر شد. دستهاى خیانت بار همساز با شیطان
بزرگ نیز در این ماجرا افشا گردید. لذا تهدیدات نظامى و اقتصادى از
ابتدایىترین اقدامات جهت غلبه بر این پیروزى بزرگ بود. امت مسلمان ایران
از تاریخ 13 آبان 1358 كه روز تسخیر جاسوس خانه امریكا بود در گرماگرم یك
جریان حادّ ضد امریكایى قرار گرفته بود.
البته
مردم، مخصوصاً دانشجویان چنین مبارزه پرشور و خط مبارزاتى پیگیر را از
رهبر انقلاب كه امریكا را به بن بست كشانده بود، فرا گرفته بودند و تسخیر
آن لانه جاسوسى محصول حملات بىامان امام خمینى علیه امریكا بود. ایشان
در یك سخنرانى تلویزیونى فرمودند: «چرا جوانان و طلاّب ما ساكت نشسته اند
و علیه امریكا و توطئه هاى او نمىشورند» دو سه روزى از این بیانات
نگذشته بود كه لانه جاسوسى در تهران فتح گردید. شكست كوشش هاى دیپلماتیك و
طرحهاى بسیار مزدورانه امریكا براى آزادسازى گروگانها از اهم زمینه
هایى بود كه موجبات این تهاجم را فراهم ساخت.
3-
گروهكهاى چپ و راست داخلى كه همیشه كوركورانه دستورات اربابان خود را
عملى مىساختند، این بار نیز به خاطر حفظ سنگر دانشگاه و مخالفت با تعطیلى
دانشگاهها و مبارزه با اصل انقلاب فرهنگى به شیوه انقلاب اسلامى به جنگ و
جدال، خونریزى، هیاهو و سنگربندى مشغول گشته و آن چنان ماهرانه جوّ را
آماده ساختند كه گویى این بخش نیز جزیى از طرح كلّى تجاوز نظامى بوده است.
4- در
همین ایام بود كه رژیم حاكم به عراق به آتش افروزىهاى مرزى خویش دامن زد و
در مناطق غربى نیز احزاب سیاسى به بلوا و آشوب علیه نظام اسلامى دست
زدند. این تشنجها از آن جا كه از یك منبع فرمان مىگرفت به گونه اى وسیع
و گسترده جلوه نمود تا این كه با اعزام نیروهاى سپاه و ارتش به سوى این
نواحى مسئله به شكل درگیرى درآمد و نقل و انتقال قواى نظامى از مركز به سمت
غرب كشور، غیر از كنترل ضد انقلاب داخلى نتایج ناگوارى داشت، زیرا تمركز
نیروها در آن زمان در یك منطقه، به فراموش سپردن دشمن خارجى و باز گذاشتن
دست او براى تجاوز تلقى مىگردید. هم چنین به دلیل این گونه مسایل در زمان
تهاجم نظامى هیچ كدام از لوازم دفاعى و مخابراتى مهم در حومه مركزى ایران
استقرار نداشته است.