ساده زیستی آیت الله بهجت ... + عکس و خاطره + راز موفقیت ایشان
ساده زیستی آیت الله بهجت
به نقل فرزندشان: من یادم هست سالها پیش در منزل قبلی ما یک آقایی به دیدن پدرم آمد. ما در اتاقمان پردههایی بود که اینها توسط سه میخ به دیوار متصل شده بودند. این آقا به پدرم گفت تمام منزل صد و چند متری شما با صد تومان چوب پردههایش تأمین میشود. چوب پرده متری بیست و پنج ریال بود.
آن آقا گفت شما چرا برای این کار به خاطر صد تا تک تومنی مضایقه میکنید؟ آیتالله بهجت فرمود چوب پرده برای چه؟ آن آقا گفت برای اینکه این پرده به دیوار بماند. پدرم نگاهی به پردهها کرد و گفت حالا هم این پرده ایستاده دیگر!
آن آقا که متوجه زشتی صحبتش شده بود به پدرم گفت آقا حداقل شما یک حرکتی انجام دهید که ما هم بتوانیم زندگی کنیم.
زندگی شما یک خط بطلان روی زندگی ماست و شما حداقل به فکر ما نیز باشید. پدرم فرمود بله مثلا بنده جهنم بروم که شما بتوانید اینطور زندگی کنید. بیچاره آن آقا ماند چه بگوید. این چیزها پوسته زندگی است و مغز آن چیز دیگریست.
بعد هم که به این منزل آمدیم، من میخواستم موکت برای اینجا تهیه کنم. موکت متری 300 تومان بود و من دیدم نمیشود و پدرم نیز نمیپذیرد که این مبلغ را برای موکت بدهیم.
به اطرافیان گفتم ببینید موکت خوب دست دوم میتوانید پیدا کنید. معمار منزل گفت از قضا من خانهای را برای یک لبنانی خریدم که همه موکتهایش را کندهاند و گفتهاند اینها ایرانی است و میخواهیم خارجی بگذاریم. اتفاقا موکتها را گوشه زیر زمین انبار کردهاند و راه ما را نیز گرفتهاند. میخواهی برایت بگیرم؟ گفتم نگیر، بخر!
آن معمار رفت و موکتها را متری 30 تومان یعنی یک دهم موکت نو خرید. این موکتها را دادیم شستند و خلاصه کلا این موکتها متری 40 تومان برای ما هزینه برداشت.
موضوع را برای پدرم تعریف کردم و گفتم قیمت موکت اینقدر بود و من اینها را که دست دوم هست با قیمت یک دهم خریدم و پولش را هم از پولی که مال شما نیست توسط آقای دیگری پرداخت کردیم.
پدرم در جواب گفت این کار را بیخود کردی. گفتم پس چه کنم؟ گفت قسمتی از هر اتاق را با همان فرشهایی که داشتیم فرش میکردید و بقیهاش خود به خود پر میشد.
اصلا تفکر پدرم این بود که برای زندگی دنیا همین قدر کافیست و اصلا زندگی برایش هدف نبود. بعدا هم که ایشان زانویش درد گرفت و نمیتوانست روی زمین بنشیند ما این چند صندلی را دوباره به شکل دست دوم اضافه کردیم که آن هم داستان دارد.
همین پردههایی که شما میبینید را من همان موقع متری 35 تومان خریدم. اینها را برایتان تعریف میکنم که ببینید یک زاهد در دنیا چه مصرف میکند و به دنیا چگونه مینگرد. پدرم برای اینکه از کار من مطمئن شود به خانم من گفته بود که شما این پردهها را قیمت کن و به فلانی هم نگو و پردههایی که در منزل قبلی داشتیم را نیز قیمت کن و به من اطلاع بده.
در این فاصله هم چند بار پیگیری کرده بود. کلا پدرم وقتی به کاری دستور میداد مرتب پیگیری میکرد و فراموش نمیکرد.
خانم من پس از چند روزی قیمت گرفته بود و به پدرم گفته بود آقا این پردهها متری 35 تومان است و پردههای خانه قبلی متری 110 تومان است.
پدرم گفته بود اشتباه نکردی؟ خانم من گفته بود نه آقا آن پردههای قبلی نخ بود، پنبه بود و اصالت دارد ولی اینها از جنس پلاستیک است و ارزشی ندارد و سبک است. آن وقت پدرم آرامش پیدا کرده بود که فرزندش پا را فراتر از ایشان نگذاشته است.
تا این اندازه کنترل میکرد با اینکه ما به بیتالمال و یا پول شخصی ایشان دست نمیزدیم. چون خیلیها به من میگفتند هرچه لازم دارید بگویید تا ما فراهم کنیم. با این حال کنترل میکرد تا ما از حد خودمان تجاوز نکنیم.
//////////
رازی که بعد از رحلت بهجت العرفا فاش شد
به نقل فرزند ایشان: علامه جعفری سال 63 با همان لهجه ترکی غلیظ به من گفت پدرت تا هست نه میشناسیاش و نه میگذارد که بشناسی. وقتی از تو گرفتند، آن وقت میفهمی.
وقتی پدرم از دنیا رفت تازه برایم بابی باز شد. بعد از رحلت ایشان یکی از بزرگان صدایم کرد و فکر کردم که میخواهد تسلیت بگوید.
ایشان اشاره کرد نزدیکش شدم و گفت رازی از پدرت پیش من هست بگذار تا دفن نشده آن را به تو بگویم.
50 سال قبل در نجف، استاد بزرگ، مرحوم قوچانی به من گفت سرّ اینکه آقای بهجت از همه هم کلاسیهایش فاصله گرفت و ممتاز شد یک چیز بود. همه تازه شروع کردهاند ولی آقای بهجت سالها قبل از اینکه به سن بلوغ برسد، کار کرده بود. ایشان در اثر عبادت سالها قبل از بلوغ چشمش باز شده بود و معصیت را میدید و مرتکب نمیشد.
او دوران قبل از بلوغ را که معصیت برای انسان نوشته نمیشود و تکلیفی نیست، به سلامت گذرانده بود. این دوران را با عصمت و پاکی گذرانده بود و در دوران نوجوانی حفظ کرده و ادامه داده بود. لذا معصوم بود و معصوم ماند. همه پله به پله میرفتند و او چون سبکبال بود، پرواز کرده بود.
معصیت را میدید و مرتکب نمیشد. این دیدن معصیت را ما نمیفهمیم چون درکی از آن نداریم و باید با علم شهودی به آن رسید.
منبع:
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/218203
قضیه پاره کردن القاب منتصب به خودشان
پسر بزرگوار آیت الله بهجت نقل میکند: یک عکسی از ایشان (آیت الله بهجت رحمه الله علیه) چاپ کرده بودند
و زیرش القاب داشت. عکس را داخل پوشهای گذاشته بودم و فقط این نوشته پیدا بود.
یک روز آمدم دیدم این نوشته زیر عکس پاره شده است! عکس را در آوردم،
دیدم این کار بچهها نبوده است چون تمام القاب عارف و سالک و فقیه و شیخ الفقها و المجتهدین همه را پاره کرده بود،
فقط محمد تقی بهجتش را گذاشته بود./مفتاح24
http://www.shahrekhabar.com/picnews/1409702940100705
http://www.afsaran.ir/Link/799300
http://mehrdadz.blogfa.com/post/694
http://hadinet.ir/view/post:8270692
http://sangariha.com/view/post:6631052/1420832239/
http://razesorkh.com/view/post:4656092
#ساده_زیستی_آیت_الله_بهجت_رحمت_الله_علیه
#عکس_خاطره_فرزند_ایشان_موکت_فرش_پرده_قیمت_
#رفاه_طلبی_صندلی_اتاق_ساده_محمد_تقی_بهجت
#قاب_عکس_القاب_پاره_کردن_نام_گوشه_عکس
برچسبها: