خاطرات اربعین: بچه های آن خانواده عراقی جوراب مان را در آوردند؛بعد هم آمدند پاهای ما را ماساژ دادند!
اربعین سال93 در بین الحرمین مشغول دعا و تماشای جمعیت بودیم که یک عراقی متوجه شد زوار تازه وارد هستیم.به هر صورت ما را به خانه اش دعوت کرد ؛ تا وارد شدیم ؛ بچه های آن خانه به استقبالمان آمدند ؛در کمال ناباوری به جوراب های ما حمله کردند! سریع آنها را در آوردند تا برای شستن ببرند! بعد هم آمدند پاهای ما را ماساژ دادند! ماتمان برده بود! آن خانواده عراقی با همه فرزندانش،خادمان ما زوار بودند و با وجود توان مالی کم از ما بسیار عالی پذیرایی کردند.ما حیران روزگار بودیم.چرا که واقعیت مردم عرب و عراق شباهتی با تصور قبلی ما نداشت.
متن کامل این خاطرات اربعین:
http://mehrdadz.blogfa.com/post/658
بازنشر:
http://www.afsaran.ir/link/903303
http://mehrdadz.blogfa.com/post/808
http://hadinet.ir/view/post:8292559
http://sangariha.com/view/post:6697965/1428873965/
http://razesorkh.com/view/post:5134060
http://www.cloob.com/u/bachemosbatm/117499081
#خاطرات_اربعین_حسینی_سال_1393
#ملت_عرب_مردم_عرب_عراق_عربستان_
#واقعیت_تولید_محتوا_متن
#باز_نشر_مطلب_توضیح_انتشار
#بچه_های_آن_خانواده_عراقی_جوراب_مان_را_در_آوردند_
#بعد_هم_آمدند_پاهای_ما_را_ماساژ_دادند!