خدایا آقامون که داره میاد ؛ مارو تا اون موقع آدم کن ...
 

شهید آوینی: اگر خدا متاع وجودت را خریدنی بیابد هر کجا باشی تو را با شهادت بر می گزیند.

 

به نام خدای مهدی(عج)


 شهید شاطری ؛ شهید خلیلی ؛ شهید تهرانی مقدم ؛ شهید احمدی روشن ؛شهید بیضایی؛ شهید آوینی


 افسران - شهید آوینی: اگر خدا متاع وجودت را خریدنی بیابد هر کجا باشی تو را با شهادت بر می گزیند.


 

اگر خدا متاع وجودت را خریدنی بیابد هر کجا باشی تو را با شهادت بر می گزیند.

 


 

سید مرتضی مصطفوی یکی از دوستان مشترک شهید مهدی فلاحت پور و شهید سید مرتضی آوینی در مراسم "شبی با مرتضی " پس از نقل خاطره ای از آشنایی ابتدایی شهید مهدی فلاحت پورو شیفتگی ایشان نسبت به شهید آوینی، از این دوشهید عرصه هنر و رسانه یاد کرد و در ادامه گفت : مهدی فلاحت پور در پنج‌شنبه بیست و نهم اردیبهشت سال هزار و سیصد و هفتاد و یک در منطقه بقاع غربی با راکتی اسرائیلی به شهادت می رسند. احوالات شهید آوینی بعد از شهادت مهدی فلاحت پور دگر گون شده بود بعد از شهادت فلاحت پور بنده به همراه جمعی که آقا مرتضی هم در میانشان بود، سر مزار شهید فلاحت‌پور در روستای «چندار» حوالی کرج رفتیم .
من همان جا از شهید آوینی خواستم با همین حال و هوایی که دارند یادداشتی را برای من بنویسند وایشان هم آن یادداشتی که معروف شده به دلنوشته شهید آوینی بر سر مزار شهید مهدی فلاحت پور وخیلی جا ها هم منتشر شده است را نوشتـند
" عجب از ما واماندگان زمین گیر که در جستجوی شهدا به قبرستانها می آییم . این خود دلیلی است بر آنکه از حقیقت عالم هیچ نمیدانیم. مرده آن است که نصیبی از حیات طیبه شهدا ندارد واگر چنین است از ما مرده تر کیست؟ شهدا شاهد بر باطن و حقیقت عالمند و هم آنانند که به دیگران حیات می بخشند. پس به راستی این عجیب نیست که ما واماندگان در جستجوی شهدا به قبرستانها می آییم."
مرتضی مصطفوی پس از خواندن این یادداشت ادامه می دهد : بعد از این قضیه بود که بنده تا چند وقت درگیر این یاد داشت بودم تا اینکه دوباره چند روز مانده به اربعین شهادت مهدی فلاحت پور در دفتر سوره خدمت آقا مرتضی رفتم و به ایشان گفتم از زبان یک شهید خطاب به زائری که بر سر مزارش برای زیارت می رسد بنویسید.
من این را خواستم و ایشان گفتند چند روز به من فرصت بده تا برای شما بنویسم .بعد از چند روز دوباره رفتم دیدم ایشان چهار پنج صفحه نوشته بودند و من یک نگاهی به آقا مرتضی کردم و گفتم من می خواهم این را سر مزار یک شهید بزنیم تا زوار بخوانند.
آقای مصطفوی در ادامه گفت : من از آقا مرتضی پرسیدم که شما چطوری می نویسید که هر کسی به نوشته هایتان و نوع نوشتن شما حسودی می کند.
یک نگاهی به من کرد و خندید و پرسید: تو چقدر گریه می کنی؟ من تعجب کردم از اینکه چرا این سوال را ازمن پرسیدند . بعد گفتند: من خیلی گریه می کنم و موقعی که من مطلبی را می نویسم فقط قلم را روی کاغذ می گذارم و واسطه نوشتن می شوم. بعد گفتند که من در موقع نوشتن خیلی گریه می کنم به حدی که گاهی از خدا می پرسم این همه اشک را چگونه در وجود من گذاشتید.
سپس رو کردند به من و گفتند این یادداشت را می خواهی ببر و خلاصه کن. ومن هم این یادداشت را بردم و خلاصه کردم و بعد ازاینکه ایشان تایید کردند این یادداشتی شد از خطاب یک شهید به افرادی که به زیارت مزارش می آیند .
متن یادداشت :
ای آنکه گذرت بر خاک من است ، بدان که من طعمه مرگ نیستم .
من در انتظار ننشسته ام تا مرگ سراغم آید . به ندای "موتوا قبل ان تموتوا" لبیک گفته ام.
و شهادت را برگزیدم که جاودانگی است.و اکنون از من زنده تر کیست؟
ای رهگذر !
از درون این خاک بلا دری به سوی کربلا گشوده اند. روحم به ضیافت گاه وصال پر کشید . و مخاطب این خطاب ازلی قرار گرفت که : "فدخلی فی عبادی و ادخلی جنتی"
بدان که این راه رفتنی است و باب جهاد فی سبیل الله و شهادت مسدود شدنی نیست . اگر خداوند متاع وجود تو را خریدنی بیابد ، هرکجا که باشی و در هر زمان ، تو را در جمع اصحاب کربلا به بهشت خاص خویش فرا خواهد خواند.


منبع:
رونمایی از دست نوشته منتشر نشده شهید سید مرتضی آوینی
http://www.aviny.com/Article/yadasht/92/1/dast-neveshte.aspx

بازنشر:
http://www.afsaran.ir/link/870373
http://mehrdadz.blogfa.com/post/758
http://razesorkh.com/view/post:5105085
http://sangariha.com/view/post:6678364/1426024748/
http://hadinet.ir/view/post:8287054






_
ت؟


 

 

 

قلمی بر آرزویی (دیدن جمال مهدی عج)

به نام خدای مهدی عج


چی بگم

از کجا شروع کنم.

اصلا چرا اینجوریه ؟؟؟


زمونه زمونه ای که ما امام داریم , ما ولی داریم ؛ ما یکی داریم مثل حضرت علی (ع) یکی داریم یا مثل حضرت ابوالفضل رشید و توانمند...


مثل امام حسین (ع) معصوم ومظلومه ...


مثل امام باقر و امام صادق عالم و دانشمند است.


مثل امام رضا رئوف و زیبا است.


و متاسفانه مثل امام حسن عسگری پدر بزرگوارشان در بند هستند و البته از نوع پرده غیبت ...

امامانی که ما بعضا فقط در کتاب ها خوانده ایم  و عظمت ایشان را از نزدیک تصور نکرده ایم و از ایشان شناخت و استفاده کافی نبرده ایم.ولی ایشان همه محاسن را یکجا دارند.... (همین الان)


و اما ما ...

چرا نمی توانیم

چرا نمی توانیم ؛ این عزیز به این بزرگواری را ملاقات کنیم . من به شخصه از خودم ناراحتم که همین طور به خود وعده میدهم که ظهور نزدیک است ؛ انشالله خواهی دید ... ولی چرا به بعد موکول میکنم و چرا خود برای تسریع ملاقات تلاش نمیکنم....

چرا ؟؟؟

این همه حسن در این شخص با عظمت ولی ما محبوس آرزوی خویشیم.

چه میشود این عزیز را ببینیم ؛ با او صحبت کینم ، صدای نازنینش را بشنویم ؛ از وجود پر برکتش استفاده کنیم

با ایشان ناگفته ها بگوییم و نا شنیده ها بشنویم.


درد دل کنیم ؛


نعمت به این بزرگی ولی ما بی نصیب ...


خوب چرا ؟؟؟


می گویند به خاطر اعمال ماست؛


این اعمال ماست که پرده غیبت را پررنگ تر میکند و مانع ما میشود .


خوب چه کار کنیم ؛ ما که معصوم نیستیم ؛ ما که هر روز بر تعداد گناه هایمان میافزاییم.


پس چگونه با این همه گناه ؛ امید به ارزشمند ترین خواسته مان داشته باشیم ؟؟؟


از برخی نقل شده که دیدن معجزه خدای حجت را بر فرد تمام میکند ، و اگر شخص بعد از آن راه کجی را پیش بگیرد ؛ راه او به حتم راه نابودی است، و شاید علت اینکه ما امام را نمی بینیم ؛ این باشد که خداوند به ما فرصت دوباره ای میدهد ؛ ...


خوب ای خدای مهربانم ؛ ای خدواند عظیم و کریم


چه کنم ؛ دل به دردانه تو بسته ام.


 تا به کی صبر کنم ؟؟؟


خدایا نمیدانم به راستی عشقی که از امامم تا به اکنون در  دلم نهفته درست و حق است یا خیر !!! (به واقع عاشق هستم؟؟؟)


آیا این عشق مرا عاقبت به خیر میکند ، یا خیر ؟؟؟


خدایا ؛ با هر که میگویم و میشنوم ؛ اندکی که میگذرد ؛ کاستی و کجی از او میبینم ؛ و این مرا می آزارد ؛ نه اینکه من کاملم !!!

نه ؛ هرگز, که ناقص ترینم ؛

ولی وجودم به دنبال بهترین میگردد ؛ و آرزو مندم که هم صحبت بهترین, بهترین ها شوم.


خدایا سلام مرا با تمامی وجودم به مهدی زیبارو ؛ مهربان ؛ دانا ؛ و منتقم برسان ؛ و بگو آقا شرمنده ام پاک نشده ام ولی تقاضای وصال دارم ، و به قول استاد آقاسی ، به خوبها سر می زنی ؛ مگه بد ها دل ندارند ...


و ای خدای عظیم مرا قبول کن در راهت که بشوم آنکه تو میخواهی , و آن شوم که تو لایق آن می پنداری در آن حد که شوم همراه مهدی فاطمه (س) برای اجرای عدالت و احقاق حق.


و خدایا مرا در راه مهدی (عج) تربیت کن و در آن راه مال ؛ جان و وجودم را خرج کن ...

آمین یا رب العالمین

 

مهرداد/بچه مثبت1391.1.29


 
  BLOGFA.COM